غرق دردم
غرق دردم ولی میخندم
خنده ای که تلخیش را فقط خودم میدانم و خدای خودم
بدتر از ناله ی کودک از مادر بریده شده
عمق درد من دیدنی نیست
تلاش بیهوده نکن برای دل داری دادنم
اگر راست می گویی مرا بشناس
بهانه هایم را
لج کردنم را
بچه شدنم را
کج خلق شدنم را
تو اصلا میدانی با خود درگیر بودن یعنی چی؟؟
وقتی دلت بخاد
اما شرایط بگوید بیخود
وقتی پر باشی از هوای خواستن
اما هراس از اینده و سوزن تقدیر
چهار ستون بدنت را بلرزاند
این است سهم این روز های من
ادامه مطلب